...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۲۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است


هی بحث می کنن که جواب دوست دارم "مرسی" نیست !

دوستان عزیز!

باور کنین "مرسی" بهتر از "شب بخیر" عه!

:))))

منا مهدیزاده



وااای!

این crazy woman درونم خیلی قویه!!!

خیلی خیلی خیلی!!!

اینو الان متوجه شدم که داشتم با جدیت به یه آدم ناشناس بخاطر یه دلیل مسخره زیر لب فحش میدادم!

هیچوقت انقدر شدید متوجه craziness درونم نشده بودم!!!

منا مهدیزاده



من دیگه کم آوردم...

به خدا کم آوردم...

نمی کشم دیگه...

واقعن نمی کشم...

بسه...

فقط بس شه همه چی...

تموم شه... هیچ چیزی رو نمی کشم من دیگه...

منا مهدیزاده


یکی از اشتباه ترین اشتباهاتمه...

هیچوقت فکر نمیکردم این حجم از انرژی و اعصاب و روانمو انقدر اشتباهی خرج کنم...

ولی حقمه :)

وقتی اصرار به انتخاب اشتباه دارم...

حقمه که بهاشو اینطوری بدم...

منا مهدیزاده


خیلی حس عجیبیه...

خیلی عجیب...

هیچ دلیل منطقی ای براش پیدا نمی کنم...

می دونم اشتباهه...

ولی نمیتونم جلوشو بگیرم...


منا مهدیزاده



امروز باهاش حرف زدم...

خیلی خیلی خیلی وقت بود که باهاش حرف نزده بودم...

چندین سال...

کلی خاطره از ذهنم گذشت...

کلی لحظات... که تقریبن همشون بد بودند...

خاصیتشو از دست داده بود ولی انگار...

دیگه نمیشد مثل قبل برم پیشش زار بزنم و از همه چیزایی که اذیتم می کنن براش بگم...

اونم گوش کنه... کمکم کنه... جوابمو بده...

من فقط گفتم...

اونم نگام کرد...

هیچی نگفت...

حتا نمی دونم گوش می کرد یا نه...

منا مهدیزاده



پیامبر فرزندی داشت به اسم ابراهیم...

ابراهیم مثل بقیه پسر های پیامبر در کودکی از دنیا رفت...

بعد از مراسم تدفین ابراهیم خورشید گرفتگی شد...

مردم سر و صداشون بلند شد

وااای... هوااار...

نگاه کنید!

خورشید به عزای پسر پیغمبر نشسته است..!

پیامبر به میان مردم رفت و گفت:


ایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا


ای مردم! همانا خورشید و ماه نشانه هایی از نشانه های خدا هستند، تحت اراده و فرمان اویند، برای زندگی و مرگ کسی نمی گیرند. هر زمان که دیدید آن دو یا یکی از آنها گرفت، نماز بگزارید.


پیامبر یکی از اهدافش مبارزه با موهومات و خرافات بود...

ولی آره...

شما راست می گید...

دیشب روی ماه نوشته بود یا حسین! :)

منا مهدیزاده



به شدت unstable ام!!!

به شدت!!!

تو سرم دارم جیغ می کشم...

یه جیغ ممتد...

سرم داره تیر میکشه از این صدای جیغ...

گوشام درد گرفتن...

حتا چشمام...

دستام میلرزه...

و ضربان قلبم هی بالا و پایین میره...

واقعن نمیدونم اینهمه فشار عصبی داره از کجا میاد...


// لعنت به من... و لعنت به اون روز لعنتی...

منا مهدیزاده


I'm just a big potato

with arms and legs

and a head!


// دستمو با نبات بریدم!!! باورتون میشه؟ با نبات!!! =)))

منا مهدیزاده



یعنی اوج رو اونجا حس می کنی

که ساعت ۳۰ دقیقه بامداد

اسکیت کنان وسط پذیرایی میچرخی

و پات گیر می کنه به پتو

و متوجه میشی که اگه تعادلتو بدست نیاری

با پشت سر میفتی رو گردن گیتارت 

در حالیکه بقیه بدنت روی لپتاپت فرود میاد

...


یعنی همه وابستگی های مادیت

تو یه لحظه میتونن خورد بشن :)


//ok... I admit it now... I officially need help :)

منا مهدیزاده