...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۲۸ مطلب با موضوع «رعد و برق» ثبت شده است

می‌دونی مشکل چیه؟!

اینکه هنوز بهترین می‌بینمت.

نمی‌تونم حتا توی تصوراتم یه چیز بهتر بسازم.

حس می‌کنم تمام چیزی که حقمه همینه.

چیز بیشتری نخواهم گرفت هیچوقت.

واسه همین تصورت با کس دیگه برام وحشتناک و دردناکه.

چون می‌ترسم، ازینکه اون همه چیزی باشه که میخواستی.

همون چیزی باشه که من نبودم.

و تو باهاش چیزی باشی که با من نبودی.


ولی فکرم درست نیست. 

تو عوض نمیشی. منم همینطور.

چیزی که داشتیم عالی بود، ولی قابل ادامه دادن نبود.

بد نشد، تاریخ انقضا داشت. تموم شد. کپک زد.

نمیخام قبولش کنم. ولی چیز کپک‌زده فقط مریضم میکنه.

شاید با یکی دیگه بهتر بشه همه چی.

شاید تاریخ انقضا نداشته باشی با اون.

منم لازم نیست انقدر خودمو آزار بدم.

هرچقدرم بخوام دیگه تکرار نمیشن اون لحظات خوب.

و هیچ کاری نبوده که بتونم بکنم.

هر چیزی از دستم برمیومد کردم.

نشد.

هیچوقت نمیشه.

هیچوقت قرار نبوده که بشه.


منا مهدیزاده



هی سعی می‌کردم به خودم بگم که دیگه نمی‌خوامت.

دیگه نیازی بهت ندارم تو زندگیم.

دیگه نمی‌خوام که باشی.


ولی واقعیت اینه که می‌خوامت.

دوست دارم و می‌خوامت.

فقط مشکل اینجاست که اونی که می‌خوام توی الان نیستی.

توی قدیمی ای.

این آدمی که باهام این رفتارهایی که تو خواب هم نمی‌دیدم کرد رو نمی‌خوام.

اون آدمی که بهم می‌گفت کاپ‌کیک و قربون صدقه‌م می‌رفت رو می‌خوام.

اون آدمی که منو جادویی می‌دید. همونطور که من جادویی می‌دیدمش.

نه آدمی که الان منو ترس می‌بینه. همونطور که من درد می‌بینمش.

منا مهدیزاده

اصلن بذار مغرور و از خود متشکر به نظر بیام.

ولی می‌دونی چیه؟

I was the perfect one

نه تو. نه اون. نه هیچکدومتون.

من اون آدم پرفکت فراموش نشدنی ام.

نه شماهایی که بهم آسیب زدید.

منا مهدیزاده


دوباره جمع شدن.

صداها رو میگم.

توی سرم جمع شدن.

همهمه‌ی مداوم. 

فقط می‌خوام ساکت شن.

میشه ساکت شن؟

لطفن؟

نمی‌خوام فکر کنم. نمیخوام به هیچی فکر کنم.

همش صدای آهنگو بلند می‌کنم که ساکت شن.

ولی ساکت نمیشن.

هرچقدرم آهنگ بلند میشه ولی بازم صداشون میاد.

لطفن ساکت شین. باشه؟!

خسته شدم.

نمیخوام بشنومشون.

ساکت شین.

منا مهدیزاده


باید هی به خودم بگم که اوکیه.
It's okay to feel this way

مشکلی نداره که این حسارو دارم. 

طبیعیه.

مجبور نیستم که نداشته باشمشون.

مجبور نیستم که اون طوری که بقیه ازم انتظار دارن باشم.

حس منه!!

دست من نیست که چی حس میکنم!

قرار نیست معنی خاصی هم بدن حتا.

صرفن به حسام باید اجازه ابراز بدم.

نباید انقدر حبسشون کنم.

نباید سرکوبشون کنم.

من حق دارم هر حسی که دارم رو داشته باشم.

It's okay to feel this way

منا مهدیزاده


It was always destined to end the same way.

Any time, Anywhere.
I would meet you.
Fall in love.
And you would break my heart.
There was no way around it.


So there was only one option left.
I should have never ever met you.
You should have never been in my life.

منا مهدیزاده

کردم این‌کارو.

دنبالت کردم.

هر جا که رفتی، با هر چیزی که داشتم دنبالت اومدم.

غرور، شخصیت،... همه چیزمو زیر پا گذاشتم و دنبالت کردم.

پشیمون نیستم.

من با همه وجودم دنبال چیزی رفتم که دوستش می‌داشتم.

همه‌ی تلاشمو کردم که نگهش دارم.

but it wasn't mine to keep

الانم چیزی برای پشیمونی ندارم.

تو چطور؟!

توام هیچوقت پشیمون نمیشی؟!


منا مهدیزاده


همین واقعن

تمام من... تمام تورو دوست داره.

All your perfect imprefections

نمی‌دونم به کجا قراره بریم

نمی‌دونم چقدر می‌تونیم ادامه بدیم

نمی‌دونم در نهایت چی میشه

ولی

All of me

Loves all of you

منا مهدیزاده


زندگیم شده یه سری قله...

قله‌هاش عالیند... بهشتی...

ولی بقیش پایینه...

خیلی پایینه...

لجن‌طور شاید...


یه زندگی معمولی بدون هیچ بالا پایین قابل توجهی بهتره

یا زندگی توی لجن ولی با قله‌های بهشتی؟!

منا مهدیزاده

 

نمی‌دونم چه اتفاقی داره برام میفته...

نمی‌دونم مشکلم چیه...

نمی‌دونم نمی‌دونم نمی‌دونم...

It's been 3 days...

3 fucking days!

and I still cannot stop crying...

 

 

 

منا مهدیزاده