...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است


گوگل وا کرده بودم به بدبختیام برسم...

یهو دیدم اینطوری شده!

بعد اینجوری بودم که عه قضیه چیه چه روزیه و اینا...

متوجه شدم داره تولدمو تبریک میگه !

تحت تاثیر قرار گرفتن اصن ! :')


//دوستان فردا دانشگاه در خدمتتون هستیم :))) پاشین بیاین :)))

منا مهدیزاده

 

 

گنجشک کوچولوی بیچاره...

تک و تنها مونده...

هیشکی تحویلش نمی گیره...

پناهش نمیده...

غذاشو باهاش تقسیم نمی کنه...

آدم رو یاد کلاغک کوچولوی خسته می اندازه ... مگه نه ... ؟!

 

 

 

 

 

//گرته غمین و تنهاست...

//چقدر آدم های دورم تغییر کردند... چند نفر باقی موندند که هنوز می دونند جمله بالایی واقعن ینی چی ... ؟!

//به جز کیانا البته... 

//کیانا عشقه منه... می دونستین ؟! :دی البته ما فقط همکاریم... :-سوت

//گاهی وقتا کلاغ کوچولو هم میشینه یه گوشه طبقه سوم و به پنجره باز نگاه می کنه... به فرد آماده پریدن...

منا مهدیزاده


"I think I love you too"
:)
Let the song speak for itself...

Warning: The song uses a bad language

 

 
منا مهدیزاده


چند وقتی بود با یه سری از بچه های وبلاگی آشنا شده بودم که همشون مال جادوگران بودند. :دی منم که اصن خاک هری پاتر خورده...

خلاصه که انقدر یه دوران باهاشون پریدم و اینا که جوگیرم کردند رفتم جادوگران عضو شدم :))

دیشب ساعت ۵ بامداد یهو به سرم زد که برم ایفای نقش :)) رفتم داستان نوشتم و اینا الان رفتم دیدم تایید شده :دی

هیچی دیگه ... با کلی شوق و ذوق رفتیم که گروهبندی شیم. بعد سوالاش عملن ترجمه شده سوالای پاترمور بود! بعد منم جوابام همون جوابایی بود که تو پاترمور داده بودم :)) ولی تو پاترمور افتادم ریونکلا تو جادوگران افتادم.... هافلپاف!!!!!!!!

آقا خداییش قراضه ترین گروه هافلپاف نبود ؟ :)) اصن خود این کلاه گروه بندی توی یکی از شعراش می گفت گریفیندور شجاعارو بر میداشتَ، اسلیترین اصیلارو، ریونکلا باهوشارو، هافلپافم مهربون بود بقیشونو جم می کرد :))))

اصلن انگیزمو برای ایفای نقش از دست دادم... هافلپاف آخه ؟ :)))‌ بعد آدم از این میسوزه که عددم ۷ شد... ۶ میشد ریونکلا بودم :)))) هافلپاف ؟ واقعن؟زندگیه داریم ؟  والا به خدا...:)))

همین دیگه خواستم غر بزنم... :))) 


//Say Hello to Martin Miggs B-) :D

منا مهدیزاده