...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است


می خواستم بهش بگم که چقدر برام مهمه...

بهش بگم که چقدر دوستش دارم...

چقدر خوبه که هست...

چقدر بودنش توی زندگیم برام ارزش داره...

خودمو آماده کرده بودم...

حتا یه سری جملات هم از قبل تدارک دیده بودم...

ولی برنداشت...

دوباره خواستم...

ولی اون نخواست...

در نهایت...

بعد از شنیدن صداش قفل شدم...

تمام جملاتم از یادم رفت...

و نتونستم بگم...

حالا دارم اینارو مینویسم...

شاید بخونه...

منا مهدیزاده

 

 

 

 

 

The bed's getting cold and you're not here...

The future we hold is so unclear...

 

 

 

 

 

منا مهدیزاده