نمی دونم چی می شه دقیقن ...
صرفن یهو یه سرمایی نفوذ می کنه تو وجودم
بعد ناخودآگاه شروع می کنم به لرزیدن ...
دندونام تلق تلق بهم می خوره ...
تا حالا نتونسته بودم راهی پیدا کنم که قطعش کنم ...
همیشه انقد صبر می کردم تا خودش خوب شه ...
امروز ولی پیدا کردم راهشو ...
تو ...
لبخند قشنگت ...
چشمای مهربونت ...
صدای دوست داشتنیت که بهم میگه نلرز ...
بعد همه اینا ... مگه من می تونم بازم بلرزم ؟!
// خیلی خوبی ... خیلی خیلی خیــــلی !!!