...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است



شده که بهترین چیزهای دنیا رو داشته باشید ... بعد قدرشو ندونید تا وقتی که قرار باشه از دستش بدید ... ؟!
من هی تا مرز از دست دادن پیش می رم ...
لحطه آخر یهو به خودم میام ...
می بینم دارم چه غلطی می کنم ... مگه بهتر از اینم تو دنیا هست ... ؟!
بعد اصن حتا باشه ...
مگه من می خوامش ... ؟!
من هنوزم همون بچه ای ام که می خواست بادبادک داشته باشه ...
ولی بادبادک نو و تمیزی که باباش براش درست می خواست بکنه رو نمی خواد...
همون بادبادک خودشو می خواد ...
بادبادک خود ه خود ه خودش ...

// نمی دونم منظور اصلی  داستان چی بود ... من همین برداشت رو داشتم ازش ...
// یاد داستان ابر ها افتادم ... یادمه اون موقع هی با ذوق و شوق کپی  می کردمش همه جا ... همه هم هی اینطوری بودن که اوووف چه خوب چیزیه ...
// نمیدونم اینا رو ... این حاشیه ها رو ولش کن ... IWJU... JU... :(

منا مهدیزاده
خسته شدم ...
خسته ...

نمی خوام خب ... :(
زوره مگه ؟!

این همه اعصابم بهم بریزه...
این همه اذیت شم ...
اونم واسه کی ؟!

نمی خوام دیگه ...
نمی خوام ...
نمی خوام ...
نمی خوام ...

//Asshole! :|


منا مهدیزاده