...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

می‌دونی مشکل چیه؟!

اینکه هنوز بهترین می‌بینمت.

نمی‌تونم حتا توی تصوراتم یه چیز بهتر بسازم.

حس می‌کنم تمام چیزی که حقمه همینه.

چیز بیشتری نخواهم گرفت هیچوقت.

واسه همین تصورت با کس دیگه برام وحشتناک و دردناکه.

چون می‌ترسم، ازینکه اون همه چیزی باشه که میخواستی.

همون چیزی باشه که من نبودم.

و تو باهاش چیزی باشی که با من نبودی.


ولی فکرم درست نیست. 

تو عوض نمیشی. منم همینطور.

چیزی که داشتیم عالی بود، ولی قابل ادامه دادن نبود.

بد نشد، تاریخ انقضا داشت. تموم شد. کپک زد.

نمیخام قبولش کنم. ولی چیز کپک‌زده فقط مریضم میکنه.

شاید با یکی دیگه بهتر بشه همه چی.

شاید تاریخ انقضا نداشته باشی با اون.

منم لازم نیست انقدر خودمو آزار بدم.

هرچقدرم بخوام دیگه تکرار نمیشن اون لحظات خوب.

و هیچ کاری نبوده که بتونم بکنم.

هر چیزی از دستم برمیومد کردم.

نشد.

هیچوقت نمیشه.

هیچوقت قرار نبوده که بشه.


منا مهدیزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی