...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه


یادمه یه بار یه بارون خیلی خوووبی داشت میومد

داشتم زیر بارون می‌دویدم واسه خودم

دیدم جاش خالیه...

زنگ زدم بهش گفتم بدو بیا... بارونه!!!

میانترم داشت... گفت نمی‌تونم

گفتم ولی بارونه!!!

نمی‌تونست ولی...

منم بچه بودم خب... ناراحت شدم... قطع کردم!

نیم ساعت بعد اومد در کلاسمو زد

خیس خیس بود...

میانترمشو نداد... چون بارون بود!!!


***


خیلی گذشته ازون روزا

همه‌ی اون حس‌ها تموم شدن

من بزرگ شدم... اونم همین‌طور...


ولی خب... دروغ چرا...

هنوزم دلم می‌خواد یکی باشه

یکی که از میان‌ترمش بزنه و بیاد پیشم

چون بارونه...


منا مهدیزاده

نظرات  (۳)

WOW
چه خفنننننن :OOOOOOOOOOOO
منم میخوام یکی رو اینجوری ....
پاسخ:
:)
۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۸ گیتی امیدوار

"خیلی گذشته ازون روزا

همه‌ی اون حس‌ها تموم شدن

من بزرگ شدم... اونم همین‌طور..."


شاید فقط یادت رفته چه جوری بودن ..... شاید باید یکی یادت بیاره .....

پاسخ:
نه نه منظورم همچین چیزی نبود!!
حس‌هایی که بینمون بود تموم شدن...
۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۷ گیتی امیدوار
می دونم دقیقا ها که منظورت چی بود.... بیشتر حرفم به بزرگ شدنه بود... 
پاسخ:
بزرگ شدنه به این معنی نیست که دیگه نمیشه اون شور و شوق رو داشت... یا اینکه به همون اندازه (شاید بیشتر!) عشق ورزید!
یه سری تغییرات طرز تفکر و رفتاریه... که خوبه به نظرم حتا :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی