پات سر می خوره ...
به سنگه توی دستت چنگ می اندازی ...
پاتو سریع تو هوا تکون می دی تا یه جای پای مطمعن پیدا کنی ...
و دوباره محکم سر جات می ایستی ...
شاید کلش حتا ۱ ثانیه هم طول نکشه ...
ولی توی همون ۱ تانیه حسش می کنی ...
تمایل حریصانه انسان به زنده موندن رو ...
و اون موقس که تجربش می کنی ... (اگه قبلن نکرده باشی ...)
حس خودخواهی رو ...
وقتی که تنها چیزی که برات اهمیت داره خودتی ...
نه این ... نه اون ... نه هیچ کس دیگه ...
فقط خودت ...