دنیا مکانی نا زیبا بود ...
مکانی پر از بوی پوسیدگی ...
تاریک و سرد ...
چون مرگ ...
تا این که تو آمدی ...
با چشمانی چون خورشید ...
دوست دارم در روشنی چشمانت خیره شوم ...
فرو روم ...
غرق شوم ...
تا بسوزانندم ...
خورشید هایی که دنیایم را نور بخشیده اند ...