خیلی سخته ... خیــــــلی !
همین self control رو می گم ...
کافیه یه لحظه از دستش بدی و اونوخت دیگه با idiOt های اطرافت فرقی نداری ...
بعد باید کلی دیگه تلاش و اینا کنی که از idiOt بودن بیای بیرون ...
بعد باز یه نکته سختی وجود داره ... اونم اینکه خودت نمی تونی بفهمی که idiOt ای هنوز یا نه ...
پس باید یه آدمه غیر idiOt پیدا کنی که بهت بگه هنوز idiOt ای یا نه ...
که پیدا کردنه این آدمم خودش داستانیه برای خودش ...
تازه بعد از گذروندنه این همه مرحله ... وقتی به جایی رسیدی که با احتماله خوبی idiOt نیستی ...
سخت ترین مرحله شروع می شه ...
اونم اینه که دوباره این غیر idiOt ای رو نگه داری ...
ینی باید هی زور بزنی و تلاش کنی که self control کنی ...
در حالی که می بینی کلی idiOt اطرافتن که خیلی خوشحال و خندان دارن کارای احمقانشونو می کنن ...
و به تو می خندن و idiOt خطابت می کنن ...
// آدم است دیگر ... خسته می شود گاهی ... دلش می خواهد یک idiOt عه خوشحال باشد ...
// متاسفانه عمر این خوشحالی زیادی کوتاست ...