...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه
یه گوشه نشسته ... سرشو انداخته پایین و با هر چیزی که دم دستشه ور می ره ...
کفشش ...
لباسش ...
کیفش ...
انگشتاش ...
چوب خشکای روی زمین ...
هر چی !
بعد همینطوری به این طرف و اون طرف نگاه می کنه ...
تا چشمش می افته به نگاه خیره من !
ابروهاشو میده بالا ...
سرشو تکون می ده و با یه لبخند می گه :
هومممم ؟!
منم شونه هامو می اندازم بالا می خندم و می گم :
هیچی !‌ دارم نگات می کنم !


//این یکی از خاطراتیه که واقعن حس خوبی می ده !

//هوممم دارن اذان می گن ... ولی دوست ندارم برم افطار کنم ... دوست نداشتم ماه رمضون تموم شه راسش !

//بودنت حس خوبی داره ...


منا مهدیزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی