بی حو صله ام !
هی باهام حرف میزنن ... ازم یه سری کار می خوان ...
نگاشون می کنم و بی صدا انجام می دم کاره رو ...
می خوام برم تو اتاقم و بخوابم ...
تمام روز رو بخوابم ...
بعد شب بیدار شم ...
تک و تنها ...
وقتی که همه خواب اند ...
و شروع کنم به گریه کردن ...
هی گریه کنم ... گریه کنم ... گریه کنم ... تا خود خود صبح !
انقدر که چشمام قرمز شه ...
صورتم خیس شه ...
و دلم خالی خالی شه ...
// صبح خوش حال ترین آدم روی زمین بودم ... !
// تقصیر "تو" نبوده و نیست ! مشکل منم !
// نه می خوام بند بیاد بارون نه چتر روی سرم باشه ...
هی باهام حرف میزنن ... ازم یه سری کار می خوان ...
نگاشون می کنم و بی صدا انجام می دم کاره رو ...
می خوام برم تو اتاقم و بخوابم ...
تمام روز رو بخوابم ...
بعد شب بیدار شم ...
تک و تنها ...
وقتی که همه خواب اند ...
و شروع کنم به گریه کردن ...
هی گریه کنم ... گریه کنم ... گریه کنم ... تا خود خود صبح !
انقدر که چشمام قرمز شه ...
صورتم خیس شه ...
و دلم خالی خالی شه ...
// صبح خوش حال ترین آدم روی زمین بودم ... !
// تقصیر "تو" نبوده و نیست ! مشکل منم !
// نه می خوام بند بیاد بارون نه چتر روی سرم باشه ...