دوست داشتم دیروزو ... خیلی زیاد دوست داشتم ...
کلی احساسات قدیمی و اینام زنده شد ...
حس کردم دوباره همون منای قدیمی ام ... همون منا ای که دلم کلی براش تنگ شده بود ...
و کلی هم آدم بودن که به خاطر من پا شده بودن اومده بودن ...
بعد نیازی به هیچی هم نبود ...
نه هیچ بازی عه خاصی کردیم ...
نه خیلی بحث های عجیب غریبی ...
فقط یه جمع دور هم نشسته بودیم و حرف می زدیم و شوخی می کردیم ...
ولی صمیمیت جمع انقدر زیاد بود که بهم خیلی حسه خوبی می داد ...
شاید که از قهقهه های دیوانه وار لحظه ای خبری نبود ...
ولی حسه خوبی که جمع بهم داد حالا حالا ها از بین نمی ره ...
نمی دونم ... شاید به بقیه به اندازه من خوش نگذشت ...
بازم از همتون ممنونم که اومدین ...
مرسی که هستین ...
یکی از بهترین تولد هام بود ... : )