هی سعی میکردم به خودم بگم که دیگه نمیخوامت.
دیگه نیازی بهت ندارم تو زندگیم.
دیگه نمیخوام که باشی.
ولی واقعیت اینه که میخوامت.
دوست دارم و میخوامت.
فقط مشکل اینجاست که اونی که میخوام توی الان نیستی.
توی قدیمی ای.
این آدمی که باهام این رفتارهایی که تو خواب هم نمیدیدم کرد رو نمیخوام.
اون آدمی که بهم میگفت کاپکیک و قربون صدقهم میرفت رو میخوام.
اون آدمی که منو جادویی میدید. همونطور که من جادویی میدیدمش.
نه آدمی که الان منو ترس میبینه. همونطور که من درد میبینمش.