یه چیز جدید فهمیدم ...
فهمیدم که چرا نمی تونم اعتماد کنم ...
فهمیدم که چرا ساکتم ... حتا جلوی آدمایی که می دونم قابل اعتمادن ...
به خاطر این نیست که می ترسم از اعتمادم سو استفاده کنن ...
نه نه ...
ترسم از این نیست ...
چقدر سخته اعتراف کردن به این قضیه ...
مخصوصن نوشتنش ...
ولی می گم ... چون باید گفته شه ...
می ترسم که اگه بیشتر از این عمق از خودمو نشون بدم ...
همم ... سخته ...
می ترسم که اگه بیشتر بدونین راجبم ...
نمی تونم تایپش کنم :(
نه نه این دفه می گمش ...
می ترسم که اگه من رو کامل بشناسین دیگه دوستم نداشته باشین ...
هه ... زدم زیر گریه ... آدم انقد لوس ؟! :|