تصویر ها ... چهره ها ... صدا ها ...
همه با هم توی سرم می چرخند ...
بغضی از اعماق وجودم بالا می آید ...
گویی بالاخره راهش را به سوی چشمانم یافته است ...
می چرخم ...
گیج می شود ...
می چرخم ...
می افتد ...
بر می خیزد ...
هم چنان می چرخم ...
دوباره می افتد ...
اینبار دیگر کامل گیج شده است ...
تند تر می چرخم ...
تند تر ...
سرش را پایین می اندازد ...
آرام آرام به اعماق باز می گردد ...
سرم را بلند می کنم ...
کمر صاف ... زانوی چپ خم ... پای راست بالا ... دست ها باز ... و لبخندی بزرگ بر لب ...
می چرخم و می چرخم و می چرخم و می چرخم و می چرخم و ...