...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

bruce almighty رو دیدی ؟!

جیم کری بازی می کنه ...
هی غر می زد به خدا که کارشو درست انجام نمی ده !

خدا هم به مدت ۷ روز قدرت خدایی رو بهش می ده ... البته فقط تو شهر خودش !

اینم هر کاری که دلش می خواد رو واسه خودش می کنه ... !

حالا این ها بماند !

آخراش بود که دوست دخترش دیگه دوستش نداشت ...

اینم دعوتش می کنه ...

بعد هی تمرکز می کنه ...

میگه love me... love me

دختره فقط O_o نگاش می کنه ...

بعدش می ره پیش خدا ...

خدا بهش می گه هیچ کس نمی تونه کسی رو مجبور کنه که دوستش بداره ...

هیچکس !

نه من ...

نه تو ...

نه حتا خدا ... !


منا مهدیزاده

what would I do to live where you are ?!

what would I pay to stay here beside you ?!

what would I do to see you smiling at me ?!


where do we walk

where do we run

if we could stay all day in the sun

just you and me

and I could be

part of your world...


***


گاهی وقت ها بعضی آدم ها / چیز ها برات مهمن !

بعد یهو می فهمی که اون بعضی آدم ها / چیز ها ارزش اهمیت رو نداشتن !

می فهمی که حتا به درد تف کردن هم نمی خورده ان !

و بعد دیگه برات مهم نیستن !


نمی دونم چی می شه... ولی احساس رهایی می کنی !

احساس آزادی !

آرامش !

تقریبن ۱ ماهی می شد که انقدر احساس آرامش نکرده بودم !


***


everytime I try to fly I fall...

without my wings... I feel so small...

I guess I need you baby...


and everytime I see you in my dreams...

I see your face, you haunting me...

I guess I need you baby...


***


آرامش چیه اصن ؟!

چرا احساس امنیت ندارم ؟!

چرا سنگین شدم باز ؟!


منا مهدیزاده