دخترک رو میبینم...
روی تختش دراز کشیده...
هدفونشو توی گوشش گذاشته...
و پاهاش رو به دیوار تکیه داده...
معلق...
یه حباب نامرئی...
که دخترک و تمام متعلقاتشو در بر گرفته...
و بیرون ازون فقط یه هیچ بیانتهاست...
یه حباب نامرئی...
که دخترک و تمام متعلقاتشو در بر گرفته...
و بیرون ازون فقط یه هیچ بیانتهاست...