یه ماه و خورده ایه که دانشگاه شروع شده ...
و پست های وبلاگم هی داره کم و کم تر میشه ...
می تونم بگم که به خاطر درس و مشغله و ایناست ...
ولی نیست ... !
راستش که من معمولن وقتایی نوشتنم میاد که یه احساسات خیلی شدیدی داشته باشم ...
خوب و بدش مهم نیست ... صرفن شدته احساسه مهمه ... !
بعد خب یه مدته طولانیه که تو یه حالت استانداردی به سر می برم ... !
فکر کنم به خاطر "تو" باشه ...
همین که هستی کلی همه چیز رو عوض کرده ...
انگار که تعادل رو به زندگیم برگردوندی ...
انقدر زیاد هوامو داری که نمی زاری هیچوقت احساساتم از یه حدی شدید تر شه ...
سریع منو به حالت استاندارد بر می گردونی ...
و من یه مدت زیادیه که : ) ام ... !
یه لبخنده بزرگ صورتمو گرفته که به این راحتیا برداشته نمی شه ...