...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

زمانه عجیبی شده...

روزا بدون این که بفهمم شب می شن... و شبا روز...

روز ها به هفته ها تبدیل میشن ...

و هفته ها به ماه ها...

و منم که این وسط گیج و سردرگم وایسادم و با دهن باز به گذر سریع زمان نگاه می کنم...


از دنیای اطرافم عقب افتادم ...

دنیایی که تند تند در گذره...

و من به طور زجرآوری کند حرکت می کنم...

البته اگه حرکت کنم...

بیشتر وقتا وای میستم و فکر می کنم که چجوری باید خودمو با محیط هماهنگ کنم...

و بعد این سوال برام پیش میاد که اصلن چرا باید خودمو با محیط هماهنگ کنم ؟!

و دو باره غوطه ور میشم توی دنیای خودم...

دنیایی که برخلاف محیط بیرونم که به شدت در حرکته... ساکنه... !

مثه یه اقیانوس عه بزرگ... ولی خالی...


منا مهدیزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی