...یه شب ماه میاد

We found love in a hopeless place.

پیام های کوتاه

به دیوار تکیه داده ام... از بلندگو صدای قرآن می آد... صدای دویدن و جیغ کشیدن بچه ها و بگو و بخند آدم ها باعث می شه که فقط یه همهمه ی مبهم از صداهای اطرافم بشنوم... به استکان چای کمرنگ توی دستم نگاه می کنم... یه قطره اشک از چشمام سر می خوره و میاد زیر گردنم... به یاد چای هاش که بوی گلاب می داد...

منا مهدیزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی